مارکوس راشفورد در آفساید بود

مارکوس راشفورد در آفساید بود. قانون با قبول کردن گل فرناندز هیچ کاربردی ندارد.

هیچ شکی نیست که مارکوس راشفورد در آفساید بود. در بازی تاثیر داشت و برای حریفش هم مزاحمت ایجاد کرد. مناقشه بزرگی در این زمینه است اما نظر من این است که رفتار راشفورد بر روی بازیکنان منچسترسیتی تاثیر گذاشت.

کارشناسان از تصمیم استوارت اتوِل دفاع میکنند و استدلال میکنند که راشفورد در بازی دخالت نداشته است. اما این قابل قبول نیست، این تصمیم قابل توجیه نیست. آنها استدلال می کنند که او باید توپ را لمس کند تا فعال تلقی شود. قانون بسیار بد است و نیاز به بازنویسی کامل دارد.

در قوانین آمده است که، بازیکن در صورتی فعال است که به وضوح سعی کند روی توپی اثر بگذارد که نزدیک است، زمانی که این عمل بر روی حریف اثر گذار، درست مانند راشفورد. به همین دلیل او در آفساید است و زمانی اوضاع بدتر میشود که با وجود اینکه دارِن کان، کمک داور، در ابتدا تصمیم درستی گرفته بود.

دارن یکی از باتجربه ترین داورهای دنیای فوتبال است. او تصمیم اشتباهی نمیگیرد از جمله همین تصمیم. او بهترین کمک داور ماست من صد در صد به او اطمینان دارم. این تصمیم کاملاً شخصی است و بهترین کسی که آن را می‌گیرد همانجاست. آیا این تصمیم اولدترافورد بود؟ شاید!

من همیشه از مسابقاتم در آنجا لذت می بردم، داوران بزرگ، وقتی در بازی های بزرگ ظاهر می شوند، آدرنالین آنها را  به سطح دیگری می برد. من این خوشحالی را داشتم که هدایت دربی های منچستر را بر عهده بگیرم. تجربه شگفت انگیزی است.

دقیقا چه اتفاقی افتاد؟

فرناندز پس از دویدن پشت سر مدافعان، با پاسی که کاسمیرو به او داد توپ را شلیک کرد. اما سیتی خشمگین بود و راشفورد که پاس در ابتدا برایش در نظر گرفته شده بود  در زمان ارسال توپ به وضوح در آفساید بود. راشفورد به سمت توپ دوید، اما تماسی برقرار نکرد، و پس از عقب نشینی به فرناندز اجازه داد تا در حالی که از پاسی که از میانه زمین می آید گل بزند.

 واکنش چه بود؟

بازیکنان سیتی به شدت عصبانی بودند دور استوارت اتول احاطه کردند. آنها احساس می کردند که اگر رشفورد در آفساید نبود، مانوئل آکانجی مدافع سیتی می توانست به توپ برسد و این مهاجم هدف واضح پاس مورد نظر بود.

نتیجه چه بود؟

یونایتد با این گل جسارت پیدا کرد و راشفورد دوباره بلافاصله گلزنی کرد تا تیمش پیش بیافتد و در نهایت پیروزشود.

نوشته شده توسط کیت هکت کارشناس روزنامه تلگراف

ترجمه: سامان استوار

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید